محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

محمدحسين قنــدعســـل مــــــــــــــــن

برف بازی ناناز مامان

1393/2/2 3:35
نویسنده : هستي
181 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین پسرم میخواستیم بریم خونه عمو اینا که شب قبلش کلی برف اومده بودو هوا به شدت سرد شده بود کلی هم برف رو زمین نشسته بود وقتی رسیدیم جلوی در خونه عمو اینا قبل از اینکه بخوایم بریم توی خونه کلی برف بازی کردیم با ایمان و الهام و داداشی و بابایی و عمو و زن عمو خیلی حال داد ولی پسرم نازم تو از خشونت بدت میاد ما که

 

میدوییدم دنبال هم که برف بزنیم به هم دیگه فوری گریه میکردی که همش میگفتی نه نه ینی

 

اینکه اینکارو نکنیدچون فک میکردی داریم دعوا میکنیم  منم تا میدیدم گریه

 

میکنی فوری میومدم پیشت که دست از گریه کردن برداری که اصلا دست بردار نبودی و همش گریه میکردی فقط یکی دوبار یکم از رو زمین برف برداشتی و زدی به ماشین بابایی یکم که بازی کردیم به خاطر اینکه دیگه گریه نکنی و به خاطر هوا که خیلی سرد بود برف بازی رو تمومش کردیم و رفتیم تو خونه فدای مهربونیت برم من که طاقت نداری ببینی کسی داره کس دیگه رو میزنه عشق منی گل مامان

اینم چند تا عکس از گل پسر مامان و عمو و بابایی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پســـــــــــــــرم

 

 

اگر معنای عشـــق را میفهمم فقط به خاطر تـــــــوست

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)