اولین سفر با هواپیما و گل پسرم
عشق مامان اولین سفرت به عسلویه بود که اولین بار بود سوار هواپیما میشدی وقتی سوار
شدیم همه جا رو با تعجب نگاه میکردی روی صندلی خودت نشسته بودی و ماشین بازی میکردی همش
میگفتی قان قان و همه با صدای بلندت نگاهت میکردن و بهت لبخند میزدن ده دقیقه بعد از حرکت خوابیدی و وقتی رسیدیم بیدار شدی هوای اونجا نسبتا گرم بود سوار اتوبوس شدیم به سمت ویلا
حرکت کردیم جای بسیار خوبی بود خیلی هم بزرگ بود و کلی میتونستی بدویی و بازی کنی وسایلا رو که گذاشتیم بردمت پارک بازی کردی بعد هم رفتیم جلوی دریا یکم دور زدیم دو روز اونجا بودیم خیلی خیلی خوش
گذشت و این مسافرت ما با وجودت بیشتر خوش گذشت قشنگم
بهشت فاصله ی پلک بالا و پایین من است ، وقتی که به “تو” نگاه میکنم
دوستـــــــــــــــــت دارم ..
این تعارف نیست زندگی مـــــــــــــــــــــن است...