حرفهای مادرانه برای پسرم محمدرضا در روز میلادش

پسر گلم محمدرضای عزیزم امروز پانزده سال را کنار گذاشتی و میروی تا شانزدهمین سال زندگیت را تجربه کنی

انسان های زیادی را شناختی و ارتباط های جدیدی را دیدی و رسیدی به اینکه

« شناختن » بهترین حسن زندگیه در حالیکه میتونه بدترین و بزرگترین درد هم باشه

می فهمی  که در زندگی به جز باورهای کودکانه و احساسات پاک دوره ی جوانی و نوجوانی

زشتی هایی هم وجود داره ...

سختی هایی هم هست که باید تحمل کرد و با آن ساخت و دم بر نیاورد

پی می بری که قضاوت هایی در موردت میشه بدون پرسش که باید بپذیری و

گاهی فرصت دفاع از خود را هم نداری

می فهمی که گاهی به چشمت هم نمیتونی اعتماد کنی

گاهی تیشه از ریشه می خوری

اما ای همه هستی من :

زندگی پیچ و تاب داره

بالا و پائین داره و سراسر سیر و صعوده

 ولی هرچه می بینی چیزی ست که میتونه واسطه باشه برا گامی بهتر 

میتونی این واسطه ها رو ببینی و پند بگیری 

میتونی با این واسطه ها بهتر باشی و لبخند بزنی

میتونی بخاطر صداقتی که داری

بخاطر خانوده ایی که با لقمه ی حلال پرورشت دادند

بخاطر دوستانی که از جنس خودت هستند

و انسانیت تورو دوست دارند

به پاس نعمت سلامتی که خدا بهت عطا کرده

ومهمتر از همه

به خاطر خدایی که هست و عشقش در تو جاریه

خدایی که تو وهم و خیالت گم نشده

خدایی که به معرفت فکریت شناختی و به یقینش رسیدی و

راه اطاعت کردنش رو پیدا کردی راه درست زندگی کردن رو بیابی ..

پسر گلم ،دلم میخواد همیشه خودت باشی

از تلاشی که میکنی و رنجی که میکشی به گنج برسی

دلم میخواد گذشت بهترین اصل زندگیت باشه

ازت انتظار دارم مهربان باشی و محبت کردن رو بدون توقع بجا بیاری

انتظار دارم هرگز کسی رو  ندانسته به قضاوت  ننشینی

همیشه مشگل گشا باشی  نه مشکل آفرین

و تلاش کنی برای رفع گرفتاری نه اینکه بنشینی و مرداب بشی

یا سعی در تخریب حریفت داشته باشی

انتظار دارم عین چشمه بجوشی و مثل رود جاری باشی

انتظار دارم  دوست بداری دیگران را بدون توقع 

چون محبت کردن و دوست داشتن زیباست

لذت داره و آرام بخشه

 

آرام جان مادر :

 

آرزو دارم خودت رو بسازی از طریق راه درست

دنیای خودت را آنطور که دوست داری شکل بدی

تو میتونی به آنچه می خواهی برسی

اگر  «خواستن » را «توانستن »بدونی

انتظار دارم ناشناخته ها را بشناسی و

دوست داشته باشی

و بدونی خدا مهمترینه...

خدا  دستگیر همه ی دست های تنهاست
 

پسر نازنینم 

از ته دل تورو برای همیشه به نور و گرمای عشق لایزال خداوند

می سپارم  و از او میخوام که

حامی ات بشه  و به خوبیها رهنمونت کنه

قشنگترین آرزوها را برات آرزو میکنم و

قول میدم تا توان دارم برای بودنت درکنارت باشم

و تمامی آنچه دیدم و شناختم به تو انتقال بدم

مراقب داشته هایت باش پسر رعنای من

تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست

ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویم

تولدت آذین زندگی ام باد

پاره ی تنم