برف بازی عشق مامان تو حیاط
یه روز برفی و گل پسر مامان و برف بازی یه روز خوب و شادو دوست داشتنی و البته خیلی سرد شب
قبل کلی برف اومد و صبح که بیدار شدیم کلی برف اومده بود من شما رو آماده کردم و به همراه داداشی بردمت حیاط که برف بازی کنی خیلی خوشحال بودی که برف بازی
میکنی و از بازی با اون لذت میبردی بعد از کلی برف بازی خیال اومدن به خونه رو نداشتی ولی چون هوا
خیلی سرد بود مجبور شدم بیارمت تو خونه خیلی بهت خوش گذشت اینقد خسته شده
بودی که وقتی آوردمت خونه خوابت برد فدات بشم جیگرم که اینقد نازی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی