محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

محمدحسين قنــدعســـل مــــــــــــــــن

زمانیکه فهمیدم تو توی وجودمی

1392/8/7 20:16
نویسنده : هستي
55 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از سفر کربلا همیشه حالم بد بود و من اصلا نمیدونستم دلیلش چیه هر روز که از خواب بیدار میشدم تهوع داشتم یه روز که خاله رقیه اومده بود خونه مون برای من بیبی چک خرید و آورد و من اونروز فهمیدم که پسر نازی مثل تو توی دلمه اولین نفری که فهمید تو توی دلمی خاله رقیه بود حتی بابا هم نفهمید تا من فردای اون روز با خاله رقیه رفتم برای آزمایش و دیگه اطمینان پیدا کردم که نیمه ای از وجودم شدی خانمی که برگه آزمایش رو بهم داد تبریک گفت و من خیلی خوشحال شدم و همونجا به بابایی زنگ زدم این خبر خوشحال کننده رو به بابایی دادم بابایی خیلی خوشحال شد از همون بیمارستان به مامان حاجی هم خبر دادم و اونم خیلی خوشحال شد شب که بابایی اومد خونه شیرینی خرید و آورد و با خریدن شیرینی خوشحالی خودشو نشون داد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)