عسل مامان در جشن نامزدی
عشق مامان اینجا قرار بود آما ده بشیم بریم جشن عقد پسر عمه علی آقای گل بعداز ظهر آماده ت کردم یه لباس خوشگل تنت کردم که خیلی بهت میومد خوشتیپ شده بودی حسابی واست آهنگ گذاشته بودم که همش باهاش میرقصیدی وخوشحال بودی بالاخره بابایی رفت دنبال عمه اینا و اونا رو آورد خونه ما که از خونه ما باهم راه بیوفتیم خلاصه سوار ماشین شدیم و به سمت محضر راه افتادیم وقتی رسیدیم من شما رو صندلی گذاشتم و شما هم اصلا از روی صندلی پایین نیومدی و صدات هم در نیومد تا آقا خطبه رو تموم کرد مثل آقاها نشسته بودی بعد از عقد به شما شیرینی تعارف کردن برداشتی و ...
نویسنده :
هستي
1:50